از هر طرف که بشمری
وقت بوسه ست
وقت دست های دوردست تو
بر طپش تن
توقف خیرگی
گذر پوست از پیرهن
من نزدیکترین ات
که در دورترین
همیشه از تو
کاناپه ی خالی به من می رسد
به سهم ام از غیاب
راضی ام ...
((سمیرا کرمی))
از هر طرف که بشمری
وقت بوسه ست
وقت دست های دوردست تو
بر طپش تن
توقف خیرگی
گذر پوست از پیرهن
من نزدیکترین ات
که در دورترین
همیشه از تو
کاناپه ی خالی به من می رسد
به سهم ام از غیاب
راضی ام ...
((سمیرا کرمی))